و در چهارمین مصاحبه با وبلاگ‌نویس‌ها کمی بدون تعارف گپ و گفتی با قاسم صفایی‌نژاد از وبلاگ پژوهشگر داشتیم. قاسم صفایی‌نژاد وبلاگ‌نویس 33 ساله‌ای که دکتری مدیریت رسانه از دانشگاه تهران داره و بنیانگذار و مدیرعامل نشر صاد هست سابقه وبلاگ‌نویسی طولانی‌ای داره و  11 ساله که ازدواج کرده و در حال حاضر یه دختر 5 ساله داره. هر چند خودش معتقد بود که ومی نداره اینا رو بنویسم اما ومش رو مصاحبه‌کننده تعیین می‌کنه :دی

 

بانوچه: چه شد که وبلاگ نویس شدید؟
صفایی‌نژاد: از کودکی به نوشتن علاقه داشتم. حتی در دوره دبستان یک بخشی از اوقات فراغت من به تمرین نستعلیق می‌گذشت و نوشتن کلمات در گوشه دفترها و کتاب‌ها. حدودا ۱۲ سالم بود که در بسیج نوجوانان مسجد محله‌مان، یک دوهفته‌نامه دو صفحه‌ای را به عنوان سردبیر راه اندازی کردم. الحمدالله هفته‌نامه اثرگذار بود و طرفدار پیدا کرد و سال بعد نشریه بسیج نوجوانان، تبدیل به ماهنامه مسجد شد و بیش از ۱۵۰ صفحه به صورت مداوم منتشر می‌شد. این اتفاقات برای سال ۷۷ و ۷۸ هست که هنوز فضای مجازی در ایران جدی نشده بود. کم کم که اینترنت در ایران گسترش یافت، اولین جایی که برای نوشتن پیدا کردم همین وبلاگ بود. قبلا در پست تاریخ شخصی وبلاگ پژوهشگر» توضیح داده‌ام که یک وبلاگی داشتم به نام آواز خاموش در یک سرویس وبلاگ نویسی که اسمش را یادم نیست و کلا تعطیل شد. از آنجا به بلاگفا مهاجرت کردم و نام همان مجله مسجدمان را بر روی وبلاگ گذاشتم: بینش سبز. و اتفاقات پس از آن که در همان پست آمده است.
 
بانوچه: برای اسم وبلاگ، اسم نویسنده وبلاگ و محتوای اولین پست وبلاگ چه معیارهایی رو لحاظ کردید؟
صفایی‌نژاد: از سال ۹۰ اسم وبلاگ را پژوهشگر گذاشتم. حس کردم برای نوشتن باید پژوهش بیشتری کنم و مطالب مفیدتری ارائه کنم. همیشه سعی کرده‌ام پست بی‌هدفی منتشر نکنم و به هر حال به نوعی جمله‌ای از آن به درد حداقل یک نفر بخورد. بنابراین محتوای اولین پست و پست‌های بعدی برایم تفاوتی نمی‌کند. اسم نویسنده هم که همیشه اسم واقعی خودم بوده و به نظرم زمانی که فعالیت افراد در فضای مجازی هم با نام واقعی باشد، محیط بهتری را تجربه خواهیم کرد. البته این نظر مخالفانی دارد که دلایل آنها هم قابل احترام است.

 

بانوچه: تاریخ اولین پست شما برمیگرده به اردیبهشت سال 86، در حالی که محتوای اولین پست بیانگر شروع یک وبلاگ نیست، پس اولین پست شما کجاست و چه بلایی سرش اومده؟!
صفایی‌نژاد: سر اولین پست بلایی نیومده. اولین پست همین بوده. چون ۲ سال قبل از این در وبلاگ دیگری می‌نوشتم و تا وقتی که اون سرویس دهنده کار می‌کرد، لینک وبلاگ قبلی هم در وبلاگ جدید بود، در واقع این وبلاگ ادامه آن حساب می‌شود که متاسفانه پست‌ها از دست رفته است. اما اولین پست فعلی هم خیلی بیراه نیست. این وبلاگ و کلا وبلاگ نویسی می‌تواند یک جهاد فرهنگی باشد.

 

بانوچه: شما یکی از افرادی که هستید که "کتاب خواندن" در برنامه روزانه‌تون شعار نیست بلکه یک عمل واجبه، توضیح بدید که روزانه چند صفحه کتاب می‌خونید و بیشتر به مطالعه چه نوع کتاب هایی علاقه دارید؟!
صفایی‌نژاد: واقعا اینطور نیست که روزانه مشخص باشه چقدر می‌خونم. هر چقدر که زمان و حوصله بهم اجازه بده و خستگی مانع نشه. اما کمتر از ۳۰ دقیقه هم نمیشه معمولا. حالا ممکنه کتابی تخصصی باشه و چهار پنج صفحه پیش بره و ممکنه کتاب داستانی باشه و بیشتر بشه. چند سال اخیر هم که فعالیت انتشاراتی دارم که طبیعتا زمان مطالعه بیشتر هم شده.

 

بانوچه: خانواده شما می‌دونن که وبلاگ دارید؟
صفایی‌نژاد: دخترم که احتمالا ندونه وبلاگ چیه؛ ولی بقیه میدونن. هر کسی اسمم رو جستجو کنه در گوگل به وبلاگم میرسه و چیز مخفیانه‌ای نیست.

 

بانوچه: اگر روزی دخترتون و همسرتون تصمیم بگیرن وبلاگ نویس بشن اولین جمله ای که بهشون می‌گید چیه؟!
همسر من وبلاگ نویس بوده. آخرین وبلاگی که ازش باقی مونده از سال ۹۱ تا ۹۵ پست داره. بعد از اون هم هر از گاهی تشویقش می‌کنم که به وبلاگ نویسی ادامه بده اما خب نشده.
دخترم هم اگر در آینده بخواد وبلاگ نویس بشه، اولین چیزی که میگم اینه که با هویت واقعی خودت بنویس.

 

بانوچه: پس آشنایی شما و همسرتون از طریق فضای وبلاگ‌نویسی بوده؟!
صفایی‌نژاد: نه. همکار بودیم.

 

بانوچه: فکر می کنید تصمیم و نظر شخصی شما چند درصد در وبلاگ نویس موندنتون موثره؟ و چه موضوعی ممکنه باعث بشه که شما تصمیم بگیرید دیگه وبلاگ نویس نباشید؟
صفایی‌نژاد: صد درصد. چون به هر حال وبلاگ نویسی از اون دوران اوجی که تجربه کردیم فاصله گرفته. سال ۸۹، ۹۰ و ۹۱ که تحت برند چهره بلاگ» به انتخاب بهترین وبلاگ‌نویسان سال توسط مردم کمک می‌کردیم، شور و شوق وبلاگ نویسی خیلی بیشتر بود. پست‌ها هم هر چند روزانه نویسی رو شامل می‌شد اما برای وبلاگ نویسان معروف در واقع رو به سوی تحلیل‌های ی و اجتماعی و فرهنگی داشت. یادمه سال ۸۹ شاید بیش از ۵ استان کشور مسافرت کردم که وبلاگ نویسان رو دور هم جمع کنیم و بتونیم یه کاری بکنیم. شاید بیش ۲۰ هزار وبلاگ نویس رو شناسایی کردیم و قرار بود تحت عنوان دیدگان» وبلاگ نویسی رو توسط خود مردم ارزشگذاری کنیم و پست‌های محبوب‌تر و پرامتیازتر رو مثل یک سایت محتوایی توسط مردم سردبیری کنیم که متاسفانه نشد سرمایه لازم برای ادامه کار رو فراهم کنیم.
برای امثال من که از قدیم در این فضا بودیم، باقی ماندن وبلاگ بیشتر دغدغه شخصی هست و به چشم یک ضرورت و تکلیف بهش نگاه می‌کنیم.
به نظرم روزی نمیاد که وبلاگ نویسی ترک بشه. شبکه‌های اجتماعی مثل یاهو ۳۶۰، فیس بوک، تلگرام و اینستاگرام شاید شبیه هتل بمونن، اما وبلاگ همون خانه و آشیانه است که به هر حال هیچ جا خونه خود آدم نمیشه. مگر اینکه به جای وبلاگ نویسی یه پلتفرم یا سرویسی بیاد برای انتشار محتوای عمیق و غیرسطحی با اسم جدید که حتما شباهت‌های زیادی به وبلاگ خواهد داشت.

 

بانوچه: شما جزو افرادی هستید که به معنای واقعی کلمه وبلاگتون محتوا داره، با این حال تا حالا شده بعد از انتشار پستی با خودتون بگید: "این دیگه چی بود من نوشتم؟"
صفایی‌نژاد: این توصیف لطف شماست. برای خیلی از پست‌هام این رو گفتم. هر چی پست‌هام قدیمی‌تر باشن، بیشتر راجع بهشون این رو میگم. بعضی وقتا حتی می‌خواستم یه سری از پست‌های قدیمی رو حذف کنم اما نگه داشتم چون آدم تغییر و تحولات خودش هم در همین پست‌ها می‌بینه. البته باید براشون وقت بذارم و کمی ویراستاری‌شون کنم که فونت‌ها یه دست بشه و هایپرلینک‌های داخل متن صحیح باشه و .


بانوچه: چند ویژگی آقای صفایی‌نژاد از نظر چند تا از وبلاگ‌نویسان رو در زیر آوردیم، توضیحتون راجع به این ویژگی‌هایی که دیگران با اونا می‌شناسنتون چیه؟
خانواده دوست، آدم پخته، اهل مطالعه، جدی، تلاشگر، قابل اعتماد، متشخص، نگاه حرفه‌ای به وبلاگ‌نویسی، پر از تجربه، متن پست‌ها با اینکه نتیجه مطالعه هست ولی خُشک هستن و نمی‌تونم زیاد باهاشون ارتباط برقرار کنم، کامنت‌هایی که می‌فرسته محدوده و حالت رسمی داره، حس می‌کنم وبلاگ‌نویسی رو صرفا بخاطر اینکه دغدغه نوشتن داره پیش گرفته.

صفایی‌نژاد: نظر دیگران حتما مهمه و قابل احترام. سعی می‌کنم خشک و رسمی ننویسم اما هر وقت تصمیم گرفتم، تجربه موفقی نداشتم. نوع قلمم خشک و رسمی هست. البته همیشه سعی کرده‌ام فضا شبیه رومه نشود و فضای وبلاگی حفظ شود اما چون یادداشت‌های رسانه‌ای و گفتگو با رسانه‌ها هم در وبلاگم منتشر می‌کنم، این فضای رسمی بیشتر به چشم می‌آید.
در مورد صفات خوبی هم که دیگران گفته‌اند، سپاسگزارم. اما بدون تعارف خودم را ابتدای راهی می‌دانم که به سمت خیر و نیکی است.


بانوچه: آیا هدف خاصی هست که محتوای تمام نوشته‌های وبلاگتون در راستای رسیدن به اون باشه؟ فکر می‌کنید تا چه اندازه تونستید با تولید محتوا به اون هدف نزدیک بشید؟!
صفایی‌نژاد: در طبقه بندی موضوعی چند موضوع خاص را از ابتدا مشخص کرده بودم. یادداشت‌های شخصی، فرهنگی، علمی و ی. در واقع همان شخصیت دنیای واقعی خودم و نظراتم. بخش نقل قول هم که اضافه کردم و سعی می‌کنم در حدی که زمان اجازه می‌دهد، بریده‌هایی از کتاب‌هایی که در حال مطالعه آنها هستم را منتشر کنم.
هدف تمام پست‌ها به نظرم انجام تکلیف و مأموریت خودم در این دنیاست. به نظرم وظیفه همه انسان‌ها عبادت خداست، و دعوت دیگران به توحید و مبارزه با کفر و شرک و ظلم در عالم. حال هر کسی در محدوده جغرافیایی و موضوعی خود. یکی با جهاد نظامی، یکی با جهاد علمی، یکی با جهاد فرهنگی و تربیتی و

بانوچه: کدوم وبلاگ‌نویس‌ها رو بیرون از فضای مجازی دیدید و کدوما رو دوست دارید ببینید؟
صفایی‌نژاد: فکر کنم تعدادشون زیاده. حداقل بیش از ۲۰ هزار نفر رو که در سال ۸۹ دیدم که همشون به شدت دغدغه‌مند و اهل نوشتن بودند. از قدیمی‌های وبلاگ نویسی که الان تقریبا دیگر نمی‌نویسند اگر بگذریم و سوال شما رو محدود به کاربران بیان کنیم، باز هم تعداد قابل توجهی را زیارت کرده‌ام. اگر اجازه بدید اسم وبلاگشون رو میگم چون ممکنه برخی دوس نداشته باشند اسم واقعی‌شان گفته شود:
میم صاد آنلاین، بانوچه، هولدن کالفیلد، حریری به رنگ آبان، لاجوردی، قصر خیال، فیش، معبر، آلپرولازم و خانم الف الان در خاطرم هستند. البته با خیلی دیگه از وبلاگ‌نویسان گفتگوی تلفنی هم داشتم اما حضوری نه.
همه وبلاگ نویسان رو دوس دارم ببینم.
 
بانوچه: آیا در دنیای وبلاگ، آدم اهل دعوا و مشاجره‌ای هستید؟
صفایی‌نژاد: چیزی که خیلی بلد نیستم دعواست.


بانوچه: با این توضیحاتی که بقیه در موردتون دادن به نظر می‌رسه اگر روزی در یک دورهمی وبلاگی شرکت کردید در حالی که همه دارن با هم شوخی می‌کنن و می‌خندن، شما یه گوشه نشستید کتاب می‌خونید و خیلی جدی و رسمی در بحث‌ها شرکت می‌کنید، اینطور نیست؟
صفایی‌نژاد: شما که منو از نزدیک دیدید، چه فکری می‌کنید؟ فکر کنم شما توضیح بدید دقیق‌تر هست.

(بانوچه: رفتار دوستانه و متواضعانه‌ای دارید و البته شوخ هم هستید. البته این مربوط به آقای صفایی‌نژادی هست که حضوری دیدیم :دی نویسنده وبلاگ پژوهشگر کمی جدی و آقامعلم‌طور به نظر می‌رسه :دی)


بانوچه: چرا از اینکه بهتون بگن دکتر ناراحت می‌شین؟
صفایی‌نژاد: برای چی باید ناراحت بشم؟ اینطور نیست. اگه قبلا هم چیزی گفتم، احتمالا قبل از دفاع بوده که قانونا دکتر نشده بودم هنوز.


بانوچه: زندگی شخصی و زندگی شغلیتون هر کدوم با چه تحول و اتفاقی به دو دسته قبل و بعد تقسیم شدن؟!
صفایی‌نژاد: سوال سختیه. نمیشه به اتفاق خاصی اشاره کرد. زندگی یک فرآیند در جریانه که وما زندگی شغلی و شخصی هم از هم قابل تفکیک نیستن.
اما جواب در دسترسی که به ذهن آدم میاد، ازدواج برای زندگی شخصی هست و ورود به صنعت نشر الکترونیک در زندگی شغلی.


بانوچه: کدوم وبلاگ‌ها رو به محض اینکه بروز شدن می خونی و چرا؟
صفایی‌نژاد: بانوچه، میم‌صاد، حریری به رنگ آبان، اتاقی برای دو نفر، تا حادثه سرخ رسیدن (نوا)، معبر، لاجوردی، ماجراهای من و خودم، سرو سهی، تلاجن، کاکتوس و وادی الان تو ذهنم هستن. احتمالا چند تای دیگه هم هستن که الان حضور ذهن ندارم.
دلیلش هم اینه که عموما مطالب مفیدتری برای شخص من دارند با توجه به علایق من.


بانوچه: حرف آخر؟
صفایی‌نژاد: دعا کنیم برای عاقبت بخیری همدیگه.

بانوچه: و یه هدیه به خوانندگان مصاحبه؟
صفایی‌نژاد: به قید قرعه ۱۰۰ هزار تومان بن خرید کتاب الکترونیک از طاقچه هدیه میدم به کسانی که زیر پست مربوط به مصاحبه در وبلاگ شما و وبلاگ خودم، نظرشون رو راجع به مصاحبه می‌نویسند. مسئولیت قرعه‌کشی هم با شما.


بانوچه: تا ساعت 24 روز 16 فروردین به پنج نفر از کسانی که برای این مصاحبه چه در وبلاگ من و چه در وبلاگ آقای صفایی‌نژاد کامنت بذارن، پنج بن 20 هزار تومانی خرید کتاب الکترونیک از طاقچه تعلق می‌گیره.

 

ممنون از آقای صفایی‌نژاد و ممنون از شما که می‌خونید :)

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها